رباعى
در ماتم تو دهر بسى شيون كرد
لاله همه خون ديده در دامن كرد
گل جيب قباى ارغوانى بدريد
قمرى نمد سياه در گردن كرد.
در (تذكره عرفات ) مى نويسد: اين قطعه را خواجه شمس الدين در وقت قتل خود گفته است :
هر تير كه از قبضه تقدير برون شد
كى شايد از آن تير به تدبير حذر كرد
انصاف فلك بين كه در اين مدت نزديك
چه شور برانگيخت ز بيداد و چه شر كرد
گردون چه بود چيست ستاره چه بود مهر
فرمان خدا بود و حوالت به قدر كرد
هر ظلم كه بر اهل جهان كردم از اين پيش
پيش آمد و احوال مرا هر چه بتر كرد