گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان های ما
جلد سوم
رباعى


در ماتم تو دهر بسى شيون كرد


لاله همه خون ديده در دامن كرد


گل جيب قباى ارغوانى بدريد


قمرى نمد سياه در گردن كرد.

در (تذكره عرفات ) مى نويسد: اين قطعه را خواجه شمس الدين در وقت قتل خود گفته است :

هر تير كه از قبضه تقدير برون شد


كى شايد از آن تير به تدبير حذر كرد


انصاف فلك بين كه در اين مدت نزديك


چه شور برانگيخت ز بيداد و چه شر كرد


گردون چه بود چيست ستاره چه بود مهر


فرمان خدا بود و حوالت به قدر كرد


هر ظلم كه بر اهل جهان كردم از اين پيش


پيش آمد و احوال مرا هر چه بتر كرد